سلام ، زمان جالبیه ، سنگینی رو حس می کنم در عین سبکی اما این چیه که مانع تفکر عمیق میشه ، وقتی دیگران تو را فرا می خوانند چرا باید توی فکری باشی که تظاهر به داستایوسکی بودن بکنی ، آخه چرا باید تظاهر رو نشر داد :| جالبه ها !!!! هنوزم نمیدونم تو یه توهم گیر کردم یا سیاهچاله ای که داره کم کم منو می خوره  و جای دید منو کم می کنه ، پس اون افق ها کجان ، اون بلند پروازی ها ، واقعا دنیا مانع شده یا خودم نمی خوام ، الان که فکرش رو می کنم  جز کج فهمی خودمو و منفی نگری چیزی دیگه نمی بینم . انتخاب ماله خودته ، همه همینو داشتن ولی چرا یکی روی کره ی ماهه یکی تو این گردآب منتجه به ناکجا آباد !!!!

 so I got the mood of speaking in another language by the way it will be continued .